کد خبر : 33237
تاریخ انتشار : یکشنبه 27 مهر 1399 - 22:24
چاپ خبر دیدگاه‌ها برای “توهمات مالیخولیایی یک وکیل خودخوانده”! بسته هستند

نقدی بر "خاطره بافی" جعلی "ایرج نوبهار" از استاد شهریار؛

احد نقش شور سپهر

“توهمات مالیخولیایی یک وکیل خودخوانده”!

“توهمات مالیخولیایی یک وکیل خودخوانده”!
شاید، روزی که بیچاره استاد شهریار!، شعراعتراضی و پر از گلایه های پنهان "شاطر اوغلان" را می سرود، هیچ فکرش را نمی کرد که 32 سال پس از وفاتش و در ادامه سلسله دروغ ها و جعلیات ساختگی و روایت های بی اساسی که طی همه این سال ها، برخی خودشیفته های معاصر برای وجهات بخشیدن به بی هویتی خود با نام او و پیرامون او ساخته اند

پایگاه خبری تبریز جوان| احد نقش شور سپهر/شاید، روزی که بیچاره استاد شهریار!، شعراعتراضی و پر از گلایه های پنهان “شاطر اوغلان” را می سرود، هیچ فکرش را نمی کرد که ۳۲ سال پس از وفاتش و در ادامه سلسله دروغ ها و جعلیات ساختگی و روایت های بی اساسی که طی همه این سال ها، برخی خودشیفته های معاصر برای وجهات بخشیدن به بی هویتی خود با نام او و پیرامون او ساخته اند، این بار، “زادگاه” و “اصالت” این شاعر پرآوازه تاریخ ادبیات تبریز، آذربایجان، ایران و جهان، در مسلخ توهمات و “خاطره بافی های” جعلی مدعی نوظهوری ذبح شود، که هیچ ردپای روشن و قابل اتکایی از وی در گستره ادبی شهریار شیرین سخن دیده نشده و نمی شود.
گفت و گوی ویدئویی چندی پیش”خبرگزاری فارس” با یک به اصطلاح “دوست صمیمی استاد شهریار” به نام “ایرج نوبهار” که همزمان با سی و دومین سالگرد درگذشت این شاعر بزرگ و روز ملی شعر و ادب فارسی در این خبرگزاری منتشر گردید را باید و بدون تردید، نشانه بارزی از بی سوادی در عرصه رسانه های کشور دانست، مصاحبه ای که در آن، ایرج نوبهار، خود را “دوست صمیمی” استاد شهریار معرفی می کند و با اظهارات جعلی اش، سوهان بر روح آدمی می کشد …
جای بسی تعجب و تاسف است که با وجود چهره های بسیار نامی، شناخته شده و معتبری که هر یک به نوعی در گذشته های نه چندان دور، معاشر، مصاحب و همنشین استاد مسلم شعر و سخن، شهریار بوده اند و بسیاری از این بزرگان نیز در قید حیات می باشند، اساتیدی نظیر مفتون امینی، هوشنگ ابتهاج، شفیعی کدکنی، موسوی گرمارودی، علی اصغر شعردوست، جمشید علی زاده و بسیاری دیگر از شاگردان و پژوهشگران حوزه شهریار شناسی، یک رسانه معتبر که ماموریتی جز انتقال و انتشار واقعیت ها و اطلاعات قرین به حقیقت ندارد و نباید هم داشته باشد، برای خاطره بازی با شهریار، سراغ فردی رفته است که فحوای کلام و خاطره بافی های جعلی اش، در همان ابتدای شنیدن، توی ذوق می زند و همگی خالی از اصالت و وجاهت است، آنجا که در موطن سازی جعلی و دروغین، شهریار را زاده تهران و نه “خشکناب و تبریز” می داند، تاریخ تولدش را پس و پیش می کند، شهریار را “منزوی” و گوشه گیر معرفی می کند، تابلوی نقاشی منقش به تصویر کمال الملک را هنر دست شهریار جا می زند و با کمی دقت در صحبت هایش، هیچ تناسب سنی برای دوستی صمیمی مورد ادعای او با استاد شهریار نمی توان یافت …
البته این مدعی همنشینی با استاد شهریار، پیش از این و طی چندین مصاحبه دیگر با برخی خبرنگاران بی اطلاع مرکز نشین، ادعاهای واهی دیگری نیز مطرح کرده بود، که از آن جمله می توان به ادعای “وکالت آثار استاد شهریار” توسط وی اشاره کرد؛ موضوعی که بارها از سوی فرزند استاد شهریار، هادی بهجت تبریزی رد شده است.
به راستی چگونه است که هرجا نام و نشانی از تحریف و مصادره به نفع در حوزه میراث فرهنگی و معنوی تبریز و آذربایجان به میان می آید، استاد شهریار بیچاره، مظلوم و همیشه غریب، بیش از هر شخصیت و میراث معنوی دیگری آماج این تحریف ها و جعلیات می شود؟
متاسفانه سال هاست هر نابلد از راه رسیده ای، مدعی میراث داری، امانت داری، وکالت و کلیدداری “سخن سرا و شعرآباد” مانای شهریار است، یکی با جعل دست خط او، دیگری با انتشار کتاب های به اصطلاح خاطرات، عده ای با توهمات مالیخولیایی معاشرت و مصاحبت با شهریار که هیچ کس سابقه از آن ها در ذهن ندارد و برخی، با سوء استفاده هایی دیگر که ذکرش “مثنوی هفتاد من کاغد” است …
ای کاش برخی متوهمان و وکلا و دوستان خودخوانده و جعلی، به جای آن که با رفتارها و سخنان مضحک و غیرقابل استنادشان، بر مظلومیت و غربت استاد شهریار بیفزایند، راه کاسبکاری را در بازاری دیگر و دروازه های شهرت و خودنمایی را در کوره راه هایی که اساسا و ذاتا به آن تعلق و تناسب دارند بجویند و دست از سر “شهریار بدبخت و مظلوم” بردارند.
هنوز روح بلند شهریار از زخم های ناجوانمردانه ای که طی ۲۰ سال گذشته و به واسطه نامگذاری به حق و فاخر روز ملی شعر و ادب فارسی به نام او، خورده، نالان است، هنوز شهریار نگران غفلت و بی توجهی هایی است که ممکن است نتیجه اش، مصادره و ثبت نام، آثار و موجودیت او به نام کشوری دیگر باشد، چشمان نگران شهریار هنوز به ویرانه های “مقبره الشعرا” است، شهریار را بیش از این نباید آزرد، همین دو، سه دردی که شمردیم، برای اثبات مظلومیت شهریار کافی است، دیگر جایی برای “جاعلان” و “کذابان” نوظهور باقی نمی ماند!!
سخن آخر!
تبریز و ایران، پر است از هم نشینان و معاشران معقول و موجه استاد شهریار، برای شناخت شهریار و دنیای بی تکرار و سراسر شور و شعور و شعر او، اصلا نیازی به چنگ انداختن به همیان جاعلان و دروغ پردازانی که تنها و تنها به دنبال مطرح کردن خود هستند نیست، شهریار را از خود شهریار باید پرسید و شناخت، شهریار را باید از زبان راویان صادق و شاگردان صدیقی که در حکم امانت داران و وارثان معنوی او هستند باید شناخت، شهریار، نیاز به تفسیر نامحرمان ندارد …

برچسب ها :

ناموجود
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
نظرات بسته شده است.

css.php